یک سال و گروه مطالعات زنان پنج. گروهی جوان یا گروهی جوان.
مثل اینکه با پنج گره خورده ایم، پنج نفری که در اکثر جلسات حاضر بودند. ای کاش لااقل گروه ده بودیم. با چهار نفر شروع کردیم و بعد سه، چهار و پنج. همین طور ادامه می دادیم، می آمدند و متأسفانه می رفتند. خیلی صحبت کردیم که چرا؟ جلسات عصر چهارسنبه تبدیل شد به عصر پنج شنبه (باز هم پنج)، شاید این یکی از دلایلش بود! به هر ترتیب ما ادامه می دادیم، با جدیت. به جای دوبار در ماه، هفتگی دور هم جمع شدیم. برخی اوقات خلوت و بعضی وقت ها هم با پنج یا شش عضو یک بار مصرف (منظورم البته صفت یک بار مصرف عضو برای آن هاست). به این رفت آمدها که نگاه می کنیم، دلمان می گیرد. غصه این که چرا از این پنانسیل استفاده نشده، به جرأت می گویم حدوداً سی نفر برای یک بار در جلسات حضور داشتند و مشکل هم همان یک بار است. افسوس که چرا حتی دو ساعت در هفته، یک و نیم درصد وقت مفید هفتگی شان را قابل ندانستند. اما حالا چه، سالی گذشت و این بار شنبه ها چهار تا شش بعدارظهر.
ادامه مطلب ...