تأملاتی پیرامون بدن...

صفحۀ 17 مهر 87 دفتر خاطراتم:

وقتی به عنوان یک زن سعی می کنم به تماشای وضع موجود بنشینم و انتخاب کنم که چگونه باشم. می دانم برای هویت سازی و البته نشان دادن هویت ساخته شده به دیگران مانور دادن روی بدن مستقیم ترین راه است. هر کاری بکنم و هر حرفی بزنم باز هم چشم اولین ابزار برخورد بشر با اطرافش است.

بدنم مرا به کجا می برد؟ جامعه بدن مرا به کجا می برد؟ جامعه مرا بر مبنای بدنم چگونه تعریف می کند؟

ادامه مطلب ...

آدمهای ناآشنا در «خاک آشنا»

 

 

خاک آشنا روایت « نامدار » شاعر و نقاشیست که در کوهستانهای کردستان زندگی می کند. انسانی که کنج خلوت گزیده چون نمی تواند آلودگی را تحمل کند. آلودگی که او در همه چیز می بیند در هوا، صدا، روابط. او در سرزمینی که مردم با طبیعت زندگی می کنند و به حرفش گوش می سپرند، شعر می گوید و در زیر زمین خانه اش نقاشی می کشد  و فارغ از هیاهوی شهر در مورد مردمان شهر قضاوت می کند.

ادامه مطلب ...

تو این طور می اندیشی چون: ...

"می دونی، همیشه قوز دماغ رو دوست داشتم؛ یه شکوه خاصی داره...''

به دماغم نگاهی کردی و گفتی:'' چون دماغ خودت صافه اینو می گی.''

فرقی نداشت در کل. اگه با وجود دماغی قوز دار روی صورت خودم هم این حرف رو می زدم احتمالاً به خاطر قوز دماغ خودم بود که گفته بودمش... 

 چه اهمیت داشت که چه را دوست داریم تا وقتی می شود در مورد چرا دوست داشتن کنکاش کرد...

حالا غرضم از این واج آرایی دماغ و یادآوری این خاطره اینه که یه سری چیزا (دغدغه ها، درگیری ها، عقاید و... ای) هستن که تو موقعیت هایی هیچ جوری نمی تونی توجیهشون کنی؛ هیچ استدلالیت قانع کننده نخواهد بود که چرا بهشون فکر می کنی، که چرا این جور بهشون فکر می کنی و...:

پیش ترها یه روز پدرکم (کافِ تحبیبه) گفت: این طور که تو با حرارت از حق حضانت و طلاق یا مصائب چند زنی یا جنس دوم بودن می گی، هر کی ندونه، فکر می کنه خودت مبتلا بهشونی. حالا خوبه هیچ کدوم از اینا در موردت صدق نکرده و اینقدر فریاد می زنی، تو چرا جوش می زنی؟!!... از چیزی بگو که خودت درگیرشی...

و باز پیش تراز اونها من به امتحان دریافته بودم که در موردی دیگر مبتلا به مسئله ای هم اگر بودم گفته می شد: این مسئلۀ شخصی توئه... چند درصد مردم جامعه مگه این چیزا رو می گن یا می خوان... به جامعه ارجاع دادن و فریاد زدن و حق طلبی جمعی کردن نمی خواد که... 

پ.ن. چرا اغلب، اولین واکنش بعد از شنیدن، تراشیدن دلیله برای بیان شدن اون شنیده ازجانب تو ؟...

ورود به عرصه روزنامه نگاری: نشریه دانش

  مطبوعات، از جمله اولین عناصر مدرنی است که به جامعه ایرانی وارد شد. اگرچه این عرصه همچون بسیاری عرصه های دیگر مردانه بود اما زنان به زودی حضور در آن را تجربه کردند.

دانش نخستین نشریه تخصصی زنان ایرانی است که به صاحب امتیازی خانم دکتر کحال منتشر می شد. وی، دختر میرزا یعقوب جدیدالاسلام همدانی، نخستین چشم پزشک زنی بود که در ایران اجازه طبابت گرفت.
 تاریخ انتشار این هفته نامه از سال 1289ه.ش ( 10 رمضان 1328، 1910م) تا 27 رجب 1329ه.ق. (1911م) بود. مطالب این مجله عمدتا شامل مسایل اخلاقی، علم خانه داری، بچه داری، شوهرداری و ترغیب زنان و دختران به سوادآموزی بود و با توجه به شرایط خاص زمانی که مجله درآن منتشر می شد تاکید داشت که «به طور کلی از پلیتیک و سیاست مملکتی سخنی به میان نمی راند».


ادامه مطلب ...