برای لیلا، دختری که در فرار همیشگی از مقتول شدن، از سایه خود هم می ترسید...
قتلهای ناموسی، به قتلهایی اطلاق میشود که با انگیزهی حفظ ناموس توسط خویشاوندان نزدیک زن، به دلیل برقراری رابطه با مردی خارج از خواست خانواده یا حتی مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی مردی دیگر، انجام میشود. قربانیان این گونه قتلها، اغلب زنان و دختران و یا مردانی که با آنها رابطه داشته و یا به آنها تجاوز کردهاند هستند.
بر اساس آمارهای سازمان ملل سالانه 5000 زن و دختر در اثر قتلهای ناموسی به قتل میرسند. اگر چه بیشتر این قتلها در کشورهای جهان سوم واقع می شود اما محدود به این کشورها نیست.
واکنشهای جهانی بسیاری به اینگونه قتلها صورت گرفته است و در کشورهای مختلف، قوانین بازدارندهای برای کاهش آن وضع شده است. نه تنها دولتمردان که بزرگان مذهبی هم آنرا تقبیح کرده و خواهان مقابله با آن شدند.(به عنوان نمونه میتوان به فتوای سید محمد حسین فضل الله در لبنان در حرام بودن در حرام بودن این نوع قتلها اشاره کرد.)
اصطلاح «ناموس» در گفتمان روزمره مردم کاربرد بسیاری دارد و می توان از جنبه های مختلف معنای آنرا مورد توجه قرار داد. در فرهنگ لغت معین ناموس اینگونه تعریف شده است: «شریعت، احکام الهی، قانون و قاعده، ... عصمت و عفت و پاکدامنی، قاعده ای که حکیمان برای مصلحت عامه قرار دادند...» (معین،4629:1376) این تعاریف را میتوان بیشترین معانی مورد استفاده از ناموس دانست. اغلب ناموس امری ارزشمند تلقی میشود که برای حفاظت و دفاع از آن میتوان تا قتل نفس پیش رفت.
بر مبنای نظرات روانکاوانه ناموس را میتوان در ارتباط با قانون جنسی عدم زنای با محارم تعریف کرد. در جریان جدایی از مادر و شکلگیری هویت جنسی در کودک «پسر به «حافظ ناموس و نام پدر» تبدیل میشود و دختر به «تبلور ناموس» تبدیل میگردد، اما این حالات زنانه و مردانه مطلق نیستند. زیرا ناموس و نام پدر یا تمنای گمشده هیچگاه ذات نهایی و تصویر نهایی ندارند. ازینرو این حالات حفظ ناموس مردانه و تبلور ناموس زنانه حالاتی همیشه ناکاملند و زن و مرد میتوانند مرتب تصویری نو از زنانگی و مردانگی، یا از دیالوگ و روایتی نو از ناموس بسازند.» (برادری،2008) بنابراین تعریف ناموس، امری است که در تمام جوامع وجود دارد اما نوع برخورد با آن در جوامع مختلف متفاوت است. « در جامعهای که در آن فردیت و قانون رشد کند، آن گاه این ناموس و قانون جنسی حالت سمبولیک پیدا میکند» (همان) زیرا که در این جوامع فردیت رشد یافته مرز فرد با دیگری را نمایان می سازد و هر فرد برای دیگری حقی هم چون حقی که برای خود متصور است قائل است.
تعریف خاصی که از ناموس میشود، شامل افراد مونث خانواده است. تمام افراد ذکور خانواده بدون توجه به سن و نوع رابطهای که با زنان خانواده دارند وظیفه حراست از آنان را به عهده دارند و از آنجا که به نوعی احساس مالکیت نسبت به آنان وجود دارد تعرض به آن خطایی نابخشودنی است. زن در این نوع نگاه نه یک انسان که تنها به عنوان یک شی انگاشته میشود که باید از او محافظت کرد و هویت مستقل ندارد. شیئی که بقایش درحمایتی که خویشان مردش از او میکنند تعریف میشود. او باید بر مبنای همان الگوهایی که انتظار میرود رفتار کند و این دیگران هستند که حدود رفتارش را تعیین میکنند. علاوه بر این تاکید بیش از حد بر حفظ ناموس، باعث میشود این عنصر جزئی از هویت مردانه محسوب شود و عدم پایبندی به آن نوعی تحقیر و بیلیاقتی شمرده شود.
همچنین در این نوع نگریستن به زن بکارت دختر اهمیت ویژهای می یابد و باید به عنوان یک امر باارزش حفظ شود. دختر باکره، شکل به هنجار زنی است که ازدواج نکرده و اگر این امر با تردید مواجه شود شبهاتی درباره او ایجاد میشود و شئون و حیثیت خانوادگی و اجتماعی خود را از دست می دهد. زایل شدن پرده بکارت به معنای عدول از ارزشهای پذیرفته شده در حفظ ناموس به حساب میآید و مجازات را در پی خواهد داشت.
اما قربانیان قتلهای ناموسی تنها زنان نیستند. آنگاه که زن جزئی از اموال مرد محسوب میشود و مردی به آن تجاوز میکند، این دو مرد هستند که با هم طرف میشوند. مردی که متجاوز است و مردی که به دارایی او تجاوز شده است. مردی که متعرض حریم مرد دیگر شده هم به همان میزان مورد اتهام قرار میگیرد.
قتلهای ناموسی در ایران
در ایران با وجود اقوام مختلف و تسلط فرهنگ قبیله ای در بسیاری مناطق، امکان وقوع قتلهای ناموسی بسیار زیاد است. اگر چه آمار دقیقی از میزان وقوع آن موجود نیست. بسیاری از این قتلها گزارش نمیشوند و یا به گونه دیگر گزارش میشوند. بر اساس گزارش جامعهشناسان بدون مرز «طی سالهای 76 تا 80 بیش از هفت هزار مورد قتل در ایران صورت گرفته که حدود 400 مورد آن مربوط به قتلهای ناموسی میشود.» (هموطن سلام،1387) این میزان در استانهایی که فرهنگ عشیرهای قوی است بیشتر است. بر اساس همان گزارش «استانهای خوزستان، فارس و آذربایجان شرقی به ترتیب بیشترین آمار قتلهای ناموسی را دارند.» (همان)
مسئله عمدهای که در ارتباط با قتلهای ناموسی وجود دارد، مسایل حقوقی آن است. اگرچه مجازات تعیین شده در قانون برای قتل عمد قصاص است اما در مورد قتلهای ناموسی قاتل با استناد به مواد دیگر قانون مجازات اسلامی میتواند از قصاص رهایی یابد. ماده630 قانون مجازات اسلامی به مرد اجازه می دهد در صورتی که همسر خود را در حال زنا مشاهده کند میتواند هم او و هم مرد زانی را به قتل برساند. اگرچه در این ماده شرایط اثبات زنا سخت به نظر میرسد اما میتوان تفاسیر متفاوتی از آن ارائه داد. هم چنین ماده220 قانون مجازات اسلامی پدر و جد پدری را در صورت قتل فرزند از قصاص مبرا میکند. این مواد قانونی توجیه بسیاری از این قتلها شده و مجرم را از مجازات میرهاند. از طرفی از آنجا که اینگونه قتلها اغلب از حمایتهای خانوادگی برخوردارند احتمال شکایت و پیگیری کم است. قاتل یا ولی دم است و یا از حمایت آن برخوردار است در نتیجه میتوان گفت قانون عامل بازدارندهای برای اینگونه قتلها ندارد.
و اینگونه است که صفحات حوادث روزنامه های ما هنوز از این حوادث پر می شود....
فهرست منابع:
_ برادری، داریوش،(2008) روانکاوی «ناموس» و شعر «مادر مادرم»، سایت رادیو زمانه
http://radiozamaaneh.com/idea/2008/01/post_242.htm
_معین، محمد،(1376) فرهنگ معین، امیرکبیر، جلد 4
_ وقتی تعصب میزبان مرگ می شود، روزنامه هموطن سلام (19/1/1387)
حالا مقتول های غیر مستقیمش یه طرف مقتول های رده دومی هم گاهی داره که نمی دونن قضیه ناموسیه!
لابد خودشون بی ناموسن و مباحه خونشون
مرسی، فروغ.
و ما هم سعی می کنیم که سهمی در جلوگیری از وقوع چندباره ی آن داشته باشیم، حداقل با اطلاع رسانی.
با توجه به ماده های قانونی که گفتید و همینطور نبود شاکی به نظر من بهترین راه برای جلوگیری از این نوع قتل ها فرهنگ سازی در فیلم هاست که کاملا روی آدم ها تاثیر می ذاره فیلم ایزل محصول کشور ترکیه خیلی زیبا این موضوع رو در شخصیت توفیق نشون داده