روز پنجشنبه بیست و هفتم فروردین اولین جلسه ی سال جدید گروه مطالعات پنج برگزار شد. طبق روال از سه تا پنج عصر.
فروغ، پریسا، کاوه،غزال، مرید و من بودیم و یک عضو جدید به اسم فرزانه.
اول جلسه اخبار این روزها ردو بدل شد و کمی درباره ی مطالبات زنان از رئیس جمهور آینده و فعالیت هایی که گروه های مختلف برای سر و سامان دادن به این مطالبات میکنند، صحبت کردیم. برنامه ی این هفته خواندن مقاله ی دکتر فاطمه صادقی با عنوان ” بررسی گفتار بهبود وضعیت زنان پس از انقلاب اسلامی“ بود. با طرح مسئله بحث را شروع کردیم و درباره ی نکات مهم و جالب مقاله از جمله تحت تاثیر گفتمان توسعه قرار گرفتن مسئله ی زنان و شاخص سازی برای بررسی وضعیت زنان،و این که تمییز دقیق این که افراد با جنبش زنان هستند یا بر آن کار دشواری است و کنش های اجتماعی پیامد های ناخواسته دارند، مفصل بحث کردیم.
کتاب هفته ی بعد را هم در آخر جلسه انتخاب کردیم و قرار شد دو فصل اول کتاب ”بررسی ساختار نظام حقوقی خانواده در ایران “نوشته ی مهرانگیز کار رو بخونیم.
معرفت شناسی[1] فمینیستی همچون بسیاری از حوزه های دانش فمینیستی با نقد آغاز می شود. فمینیستها با انتقاد از شیوه رایج در علم، به مناسبات تولید دانش و نمود قدرت در آن پرداختهاند.
انتقادات فمینیستها به معرفتشناسی هم شامل روششناسی غالب در علم است و هم نوع روش آنها در برخورد با موضوعات تحقیق. فمینیستها معتقدند که علوم مختلف _به خصوص علوم تجربی_ دارای سوگیریهای مردانه است. این سوگیری در موضوع شناخت و نوع نگاه به موضوعات تحقیق نمود داشته است.
همین روزها بود. اواسط فروردین ماه 1387. اولین حضورم در گروه مطالعات 1 و تصمیمات جدید برای ادامه گروههای مطالعاتی. خانم معینی به کناری کشاندم :
_ ما می خوایم تو مسئول یکی از گروههای مطالعاتی باشی. گروه مطالعات جوانان.
با چنان قطعیتی این حرف را زد که انگار کار از تصمیم گیری من گذشته است. بهانه ای برای نپذیرفتن نداشتم جز بی وقتی و ترس از مسئولیتی که نمی دانستم از چه جنسی است. گفتم نمی توانم، مطمئن بودم نمی توانم اما؛ زمستانی سخت را از سر گذرانده بودم و تهی از انرژیای که نمی دانستم چگونه باید جایگزینی برایش بیابم پذیرفتم تسهیل گر گروه مطالعات 5 باشم.
همان روز جلسه ای تشکیل دادیم و در 1ساعت مسئولیتم تفهیم شد! با این تاکید مداوم که کار سختی نیست و من حتما از عهده آن بر می آیم. حال آنکه گروه بی عضو بود و باید برایش پای ثابت می یافتم.
برخی زنان در عاشق انتظارند
در انتظار زندگی، در انتظار تلفنی
در انتظار لمس کردن زیر نور تابستانی
در انتظار خورشید
در انتظار درمان
در انتظار صدای زنی دیگری گه
بر آنها زندگی را ممکن کند.
زنجیرهایشان را پاره کند
و واژه ها بر زبانشان بنشاند
فرم ببخشد آهنگ نوشتارشان را
فریادشان را
تا دیگر به خواب رفتگان را
یادآور باشند از گذشته شان، آینده شان.
برخی زنان در ایستگاههای اشتباهی
در انتظار قطارشان هستند.