خاک آشنا روایت « نامدار » شاعر و نقاشیست که در کوهستانهای کردستان زندگی می کند. انسانی که کنج خلوت گزیده چون نمی تواند آلودگی را تحمل کند. آلودگی که او در همه چیز می بیند در هوا، صدا، روابط. او در سرزمینی که مردم با طبیعت زندگی می کنند و به حرفش گوش می سپرند، شعر می گوید و در زیر زمین خانه اش نقاشی می کشد و فارغ از هیاهوی شهر در مورد مردمان شهر قضاوت می کند.
ادامه مطلب ..._دخترم این چیزارو بلده! ادویه هفت رنگ رو تو چه غذایی می ریزن؟
نگاهت داشت براندازم می کرد. توپ را قل دادی.
_ مامان حواست کجاست؟ این ادویه ها بود با خاله خریدیم هفت تا رنگ داشت و من قاطیش کردم...
توپ به کنار حیاط که رسید حوصله ات سر رفت با نیشخند گفتی نمیای دیگه تنها برم؟ مطمئن بودم با خودت می گویی: آخه دخترو چه به فوتبال؟ اونا باید بشینن سبزی پاک کنن و حالا که مرا در حال سبزی پاک کردن می دیدی خوشحال بودی که فرضیاتت ثابت شده و می توانی مثال هم برایش بیاوری!
نمی توانستم سبزی ها را تنها بگذارم؛ نمی توانستم وقتی پای رقابت با سهیلا در میان بود کم بیاورم. نمی توانستم وقتی مادرم به ادویه شناسی من افتخار می کند از بساط سبزی ها فرار کنم و تو می دانستی اصلا به همین خاطر آمدی دنبالم. بازی ات یار کم نداشت اما دلت نیامد حرصم را درنیاوری!
_برم؟ باز نگی تنها بازی می کنی؟
دلم گرفت، ما با هم دوست بودیم و از همه ادعاهای مرام و معرفتت، نصیبی برای من نبود.
گفتم حسابت را می رسم و نرسیدم دیگر وقت نشد حسابت را برسم! انقدر سبزی ها زیاد شدند که من دیگر نرسیدم رقیب دو نفر باشم! پس رقیب سهیلا ماندم در بازی سبزی پاک کردن!
لعنت به هر چه سبزی و ادویه هفت رنگ وقتی نیشخند تو یک عمر روبه رویم نشسته و به من می گوید برو سبزیتو پاک کن! لعنت به هر چه سبزی و ادویه هفت رنگ که حریف گل کوچیک نشد! لعنت به هر چه که سبزی و ادویه هفت رنگ را کم ارزشتر از گل کوچیک می کند! لعنت به...
تمام کودکی ام چروک افتاده زیر چشمانت
که سرمه می کشیدی آنها را
روزی که تمام دنیا یک جا در نگاهت آرام می گرفت
آن روز
که پیراهن پریان را از روی قامت تو می دوختند.
آن روز
که خود را در ظهر پس کوچه های بلوغت جا گذاشتی
با یک «آری»
از نو بشمار
ما شش نفریم و تو همیشه تا 5 شمرده ای
روزی هزار بار دویده ای
تمام مسافت زمین را
برای رسیدن به آرزوهای دیگران
آه...
نگران نباش
شب زود می خوابم و خوابهای خوب می بینم
قول می دهم
روزها که تنهایی
به خانه ای فکر کن بدون آشپزخانه
مقابل آینه بایست
تو همان دختری؟!
که ایستاده رو به روی روزهای بی خیالی
یا نشسته بر بی خیالی روزها؟!
...
آرزوهایت را به کدام باد دادی؟
تاریخ من
تو را تکرار نخواهد کرد.
من عاشق می شوم
شعر می گویم
موهایم را بارها و بارها مقابل آینه شانه می زنم
و تمام آرزوهای دنیا را زیر لب زمزمه نخواهد کرد.
من به تمام آرزوهایم خواهد رسید.
حتی اگر تمام کودکان زمین فرزندان من باشند.
حتی اگر تمام مردان زمینی
مرا با انگشت به هم نشان دهند.
مادر
من انتقام تو را از تمام آرزوهای دنیا خواهم گرفت!
«فائزه شکری»
معرفت شناسی[1] فمینیستی همچون بسیاری از حوزه های دانش فمینیستی با نقد آغاز می شود. فمینیستها با انتقاد از شیوه رایج در علم، به مناسبات تولید دانش و نمود قدرت در آن پرداختهاند.
انتقادات فمینیستها به معرفتشناسی هم شامل روششناسی غالب در علم است و هم نوع روش آنها در برخورد با موضوعات تحقیق. فمینیستها معتقدند که علوم مختلف _به خصوص علوم تجربی_ دارای سوگیریهای مردانه است. این سوگیری در موضوع شناخت و نوع نگاه به موضوعات تحقیق نمود داشته است.
همین روزها بود. اواسط فروردین ماه 1387. اولین حضورم در گروه مطالعات 1 و تصمیمات جدید برای ادامه گروههای مطالعاتی. خانم معینی به کناری کشاندم :
_ ما می خوایم تو مسئول یکی از گروههای مطالعاتی باشی. گروه مطالعات جوانان.
با چنان قطعیتی این حرف را زد که انگار کار از تصمیم گیری من گذشته است. بهانه ای برای نپذیرفتن نداشتم جز بی وقتی و ترس از مسئولیتی که نمی دانستم از چه جنسی است. گفتم نمی توانم، مطمئن بودم نمی توانم اما؛ زمستانی سخت را از سر گذرانده بودم و تهی از انرژیای که نمی دانستم چگونه باید جایگزینی برایش بیابم پذیرفتم تسهیل گر گروه مطالعات 5 باشم.
همان روز جلسه ای تشکیل دادیم و در 1ساعت مسئولیتم تفهیم شد! با این تاکید مداوم که کار سختی نیست و من حتما از عهده آن بر می آیم. حال آنکه گروه بی عضو بود و باید برایش پای ثابت می یافتم.
برخی زنان در عاشق انتظارند
در انتظار زندگی، در انتظار تلفنی
در انتظار لمس کردن زیر نور تابستانی
در انتظار خورشید
در انتظار درمان
در انتظار صدای زنی دیگری گه
بر آنها زندگی را ممکن کند.
زنجیرهایشان را پاره کند
و واژه ها بر زبانشان بنشاند
فرم ببخشد آهنگ نوشتارشان را
فریادشان را
تا دیگر به خواب رفتگان را
یادآور باشند از گذشته شان، آینده شان.
برخی زنان در ایستگاههای اشتباهی
در انتظار قطارشان هستند.
8 مارس همیشه مقطع زمانی خوبی است برای بررسی و نقد آنچه بوده، هست و آنچه خواهد آمد؛ زمان خوبی برای اعتراض به آنچه بر ما رفته و میرود. زمان خوبی برای نقد کارهای کرده و نکردهمان. زمان خوبی برای تقدیر از همت آدمهایی که زندگیشان مبارزه برای بهتر زیستن است.
8 مارس زمان خوبی است برای نوشتن. برای نوشتن از خودمان، خودی بی هیچ پیشوند و پسوند اضافی، از دغدغه هایمان، از هر آنچه به عنوان انسانی تجربه اش می کنیم.
8 مارس روزی برای نوشتن از زنانگی است. زنانگی که دوستش داریم، زنانگی که منتقدش هستیم، زنانگی که از آن متنفریم.
ما به بهانه 8 مارس از چیزهایی نوشته ایم که دوست داشتیم در 8 مارس بگوییم.
نوشته های ما را بخوانید:
هدیه تولد من : پریسا
چه روزهایی داریم چه روزهایی نداریم: کاوه
۱/۴ خشکی کافی نیست! غزال
از ۸ مارس تا ۸ مارس: فروغ
۸ مارس: مارال
خواب: فروغ
زن بودن یعنی...: مریم
من بهترم یا علی؟ منا
از درخت بالا رفته بودی، سیب میخوردی. من هم پایین درخت مراقبت بودم. گفته بودی برایم سیب میچینی و نمیچیدی... چه منتی بر من گذاشتی وقتی سیبی ناخواسته از دستت رها شد و چه خوشحال شدم من وقتی باور کردم سیب برای من چیده شده!
فکر تو بود که کنار درخت سیب بازی کنیم. داشتی برایم میگفتی میتوانی از دیوار خانه آقای رئیسی هم که از همه دیوارهای کوچه بلندتر بود بالا بروی و راحت پایین بپری و من در نهایت صداقت باور کردم و نگران عصای آقای رئیسی شدم که دفعه قبل تنت را کبود کرده بود.
به طرف دیوار خیز برداشتی. روی دیوار دستهایت را قهرمانانه بالا بردی، گفتی فاتح قسطنطنیهای و من برایت کف زدم. مادرت در حیاط به گلها آب میداد و حرفهایت را تحسین میکرد .
تو سیبهایت را خورده بودی اما من فقط یک گاز زده بودم به سیبم که مادرم از پشت پنجره مرا دید فریاد زد و...
ادامه مطلب ...
سالی که گذشت، آیا سال خوبی برای زنان بود؟ این سئوالی است که در هر مبدا زمانی از خود میپرسم و ناخودآگاه مرور میکنم آنچه رفته است را، و حالا این مبدا زمانی، 8 مارس است، روز زن.
اینک مرور مرا از حوادث 8 مارس 2008 تا 8 مارس 2009 در زیر میخوانید:
* لایحه حمایت از خانواده! اتحادی ناخواسته
شاید بتوان گفت جنجالیترین مسئلهای که فعالان حوزه زنان در یک سال اخیر با آن مواجه بودند لایحه حمایت از خانواده بود. این لایحه تیر ماه 1386 در هیئت وزیران به تصویب رسید و به مجلس تقدیم شد و از همان ابتدا مورد انتقاد فعالان حوزه زنان قرار گرفت. ماده 23 این لایحه اختیار همسران دائم بعدی را با اجازه دادگاه و پس از احراز توانایی مالی مرد با تعهد اجرای عدالت بین همسران مجاز میدانست و ماده 25 آن وزارت امور اقتصادی و دارایی را موظف میکرد که از مهریههای بالاتر از حد متعارف به صورت تصاعدی در هنگام ثبت ازدواج، مالیات وصول نماید.
طیفهای مختلف زنان مخالفت خود را با لایحه حمایت از خانواده اعلام نمودند و سخنرانیها و نشستهای بسیاری در نقد آن برگزار شد.
تیر ماه 1387، کلیات لایحه حمایت از خانواده درکمیسیون قضایی و حقوقی مجلس به تصویب رسید و با واکنش شدید زنان مواجه شد. این اعتراضها به صورت پخش بروشور، کارت پستال، زدن وبلاگ و... با شدت بیشتری ادامه یافت. 10 شهریور 87 ، حضور گروههای مختلف زنان در ساختمان مجلس که خواستار خروج لایحه حمایت از خانواده از دستورکار مجلس بودند، سبب شد لایحه همان روز به صورت موقت از دستورکار خارج و به کمیسیون قضایی سپرده شود. در نهایت در 19 شهریور ماه، کلیات لایحه بدون مواد مورد اعتراض زنان در صحن علنی مجلس به تصویب رسید. گرچه در آذر ماه، ماده 23 با اندک تغییراتی، به لایحه بازگشت.
ادامه مطلب ...برای لیلا، دختری که در فرار همیشگی از مقتول شدن، از سایه خود هم می ترسید...
قتلهای ناموسی، به قتلهایی اطلاق میشود که با انگیزهی حفظ ناموس توسط خویشاوندان نزدیک زن، به دلیل برقراری رابطه با مردی خارج از خواست خانواده یا حتی مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی مردی دیگر، انجام میشود. قربانیان این گونه قتلها، اغلب زنان و دختران و یا مردانی که با آنها رابطه داشته و یا به آنها تجاوز کردهاند هستند.
بر اساس آمارهای سازمان ملل سالانه 5000 زن و دختر در اثر قتلهای ناموسی به قتل میرسند. اگر چه بیشتر این قتلها در کشورهای جهان سوم واقع می شود اما محدود به این کشورها نیست.
واکنشهای جهانی بسیاری به اینگونه قتلها صورت گرفته است و در کشورهای مختلف، قوانین بازدارندهای برای کاهش آن وضع شده است. نه تنها دولتمردان که بزرگان مذهبی هم آنرا تقبیح کرده و خواهان مقابله با آن شدند.(به عنوان نمونه میتوان به فتوای سید محمد حسین فضل الله در لبنان در حرام بودن در حرام بودن این نوع قتلها اشاره کرد.)
هرگز آرزو نکردم
یک ستاره در سراب آسمان شوم
یا چو روح برگزیدگان
همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمین جدا نبوده ام
با ستاره آشنا نبوده ام
روی خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقه گیاه
باد و آفتاب و آب را
می مکد که زندگی کند...
فروغ فرخزاد
فمینیست در اصطلاح امروزی شخصی را گویند که طرفدار نسوان بوده از حقوق حقه آنان مدافعه می کند. برای تهوین احتیاجات و اصلاح وضعیات انفرادی و اجتماعی آنان مجاهدت می وزرد به عبارت اخری، پیرو و سالک مسلک «فمینیسم» می باشد.
فمینیسم بر دو نوع است: یک عده طرفداری از نسوان را از نقطه نظر منافع و خطوطات شخصیه خودشان تلقی نموده در پیش معبوده نساء زانوی پرستش به زمین می گذارند؛ طریق ثنا خوانی و مداهنه پیش می گیرند و از روی کمال تعبد، عواطف ردیه و احترامات سخیفه را که ممکن است در زنان موجود باشد، نوازش می کنند و می ستایند. برای تکمیل اسباب گمراهی ایشان درصدد گشودن راههای جدید و ایجاد ظلالتهای نو به نو می آیند...
اصل فمینیسم یعنی طرفداری واقعی از نسوان به کلی غیر از این است. مدافعین صمیمی حقوق زنان، فقط آسایش و استراحت مادی و معنوی خود زنان را در نظر می گیرد، جد و جهد می ورزد که وضعیت حیاتیه آنان را در توی خانواده و در خارج آن به هر صورت در آغوش هیئت جامعه، اصلاح و تصحیح نموده با قوانین موضوعه، حمایت کل از استقلال مادی و معنوی زنان به عمل بیاورد. آنان را به طرف یک تکامل هر چه تمام تر و یک سعادت ممکن الحصول ارشاد و هدایت نماید. بنابراین فمینیست حقیقی فضائل حمیده نسوان را تشویق و تشجیع کرده، از ضعف و ناتوانی های آنان متالم می گردد و در اصطلاح معایب ایشان از هیچ نوع فداکاری کوتاهی نمی ورزد...
فمینا (تقی رفعت)
روزنامه تجدد،18 فروردین 1299ه.ش.
«یک سال پیش از اعلان مشروطیت در ایران از راه روسیه و اسلامبول به اروپا سپس به مصر و حجاز و هند رفته در آغاز جنگ جهانگیر پشین به ایران برگشته با دختر نوشین روان حاج میرزا حسن رشدیه بنیانگذار آموزشگاه های جدید در ایران ازدواج کردم و در نخستین روز به وی گفتم که شما نباید از مردان رو بگیرید و باید برای رفع و آزادی زنان از کفن سیاه اقدامات کنیم.
همسرم در پاسخ گفت:اغلب و اکثر ملت زمامداران و پیشوایان ایران کاملا مخالف این مرام هستند ما را تکفیر و واجب القتل خوانده از هیچگونه اضرار و آزار کوتاهی نخواهند کرد.
جواب دادم اقدامات سری و با احتیاط خواهیم کرد و امیدوارم با تدابیر لازمه به مقصود برسیم. وانگهی چون مرام ما مقدس و نجات بخش ایران است، بر فرض اگر خون ما بریزند سبب آبیاری درخت مبارک آزادی زنان بیچاره و ستمکش این کشور خواهد شد. »
ادامه مطلب ...اگر همه آنانی که به تمنای کمکی / دستی به سوی من گشوده اند
همه آن معصومان مقدس/ زنان درهم شکسته و ناتوان
به زندان شدگان خود را کشندگان -
اگر آنها تنها یک کوپک برایم فرستاده بودند
من ثروتمندتر از همه مصر می شدم...
اما آنها پولی نفرستادند
در عوض مرا سهمی از نیرویشان بخشیدند
و اینک هیچ چیز در جهان / نیرومندتر از من نیست.
و اینک می توانم همه چیز را تاب آورم
حتی این زمانه را...
«آنا آخماتووا»
میآیم، میآیم، می آیم
با گیسویم: ادامه بوهای زیر خاک
با چشمهایم: تجربههای غلیظ تاریکی
با بوتهها که چیدهام از بیشههای آن سوی دیوار
میآیم، میآیم، می آیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پر عشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد.
«به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد»
فروغ فرخزاد
احمد شاملو
شعر فروغ همیشه برای من یک چیز زیبا بوده است، اگر این صفت برای بیان کیفیت شعر فروغ کافی باشد.
فروغ، تا آن حدی که من می شناسم و به من اجازه می دهد که قضاوت کنم، در شعرش- همچنانکه در زندگی- یک جستجوگر بود. من هرگز در شعر فروغ نرسیدم به آنجایی که ببینم فروغ به یک چیز خاصی رسیده باشد. همچنان که ظاهراً زندگیش هم همینطور بود. یعنی فروغ چیز معینی را جستجو نمی کرد. در شعر او حتا خوشبختی یا عشق هم به مثابه چیزی که دنبالش برویم و پیدایش کنیم مطرح نمی شود. او در زندگی اش هم هرگز دنبال یک چیز خاص نرفت، خواه به وسیلهﻯ شعر، خواه به وسیلهﻯ فیلم و خواه به وسیلهﻯ هر عامل دیگر. من او را همیشه به این صورت شناختم که رسالت خودش را در حد جستجو کردن پایان داد.
۱.
چند ساله بودم؟ نمیدانم چند ساله بودم که دچار زن بودگی مضاعف شدم! ناخواسته بود یا خواسته؟ نمیدانم. انتخاب کردم یا مجبور شدم؟ آن را هم نمیدانم.
چند ساله بودم؟ نمیدانم چند ساله بودم که زن بودنم را باور کردم! و ناگهان زن بودن دیگران را هم! و در این کشف و شهود مسئولیتی بارم شد به قدمت زنده بودنم؛ که دیگر همه زندگیام حول این دور خورد :
من زن بودم!!!
2 .
لازم نیست توضیح بدهم، با اولین کنشها و واکنشها دغدغههایم فریاد میزنند و جمله آشنایی که از سوی دوستانم روانه میشود:
_باز میخواد توجیه کنه! کی گفته تو باید از کار همه زنان عالم دفاع کنی؟
متهم به کوته فکری، متهم به تعصب، متهم به ندیدن واقعیات، متهم به مرد ستیزی، متهم به زن سالاری، متهم به...
من در تمام این سالها متهمم !! و هر روز اتهامم سنگینتر می شود:
_ دیگه نمیشه باهات حرف زد! خیلی فمینیست شدی!!!
_ من فقط دارم اون چیزی رو میگم که بهش معتقدم!
اعتقاداتم تا جایی قابل احترام است که به جنسیتم مربوط نشود. دوستانم خاص میشوند. به دنبال راهی برای دیالوگ میگردم! سانسور میشوم! سانسور میکنم خودم را با تیغه مردانگی! به دنبال همه دریچههای نور باید بدوم تا اعتقاداتم مجال تنفس بیابد! مییابد؟؟؟
3.
_این حرفها همه نشون از یه کمبوده!! یه مریضیه!
_یعنی من مریضم؟
من مریضم وقتی به حرفهای راننده تاکسی درباره رانندگی زنان واکنش نشان می دهم! من مریضم وقتی در مقابل حرفهای همسایهام درباره زن مطلقهای میایستم! من مریضم وقتی به دوستم میگویم در رابطه عاشقانهاش ابژه نشود! من مریضم وقتی...
من در تمام این سالها مریضم!!
4.
کنار هم که مینشینیم حرفهای زیادی داریم برای گفتن. برای نالیدن از این همه اتهام و برچسب و ... . جاهایی هست، آدمهایی هستند که دغدغههای مشترک حاکم میشود حتی بر سلام و احوالپرسی! تنها، تنهاییات پر میشود! و گمان میبری دریچه های نور چندان دور نیستند!!!
5.
چند ساله بودم؟ نمیدانم چند ساله بودم که دچار زن بودگی مضاعف شدم! اما حالا _ وقتی در 23 سالگیام زندگی می کنم_ بر این زن بودگی اصرار دارم!!!
فاطمه مرنیسی
نوشتن را هر روز به کار برید. پوست شما به خاطر خاصیت عالی نوشتن از نو ساخته می شود! از لحظهای که بیدار میشویم نوشتن فعالیت بافتهای سلولی را ارتقا میدهد. با اولین علامتی که روی صفحه سفید کاغذ میگذارید، کیسههای زیر چشمتان بلافاصله محو شده و پوست صورتتان از نو تازه میشود و تا ظهر به بهترین حالت باقی میماند. نوشتن با ترکیبات فعالش به بازسازی پوست کمک میکند و در آخر روز خط صورتتان کمعمقتر شده و چهرهتان دوباره شاداب میشود.
باید خاطر نشان کنم که نوشتن بهترین دارو برای درمان انواع بحرانها و چروکهاست. تنها چیزی را که مداوا نمیکند موی سفید است...
ادامه مطلب ...
«تظاهرات تنازع بقاست... من اصلا فکر نمی کردم که این همه زن مبارز و آگاه به جنسیت خود ببینم... حالا زنان ایران در مرکز مبارزه ما در جهان قرار گرفته اند...» این گفته ها از آن کیت میلت فمینیست آمریکایی است. او که 8 مارس 1357 ه.ش. در تظاهرات ضد حجاب در کنار زنان ایرانی حضور داشت، _ اگرچه چند روز بعد از کشور اخراج شد_ جز معدود فمینیستهایی است که به فعالیتهای زنان مشرق زمین علاقمند بود.
میلت مجسمه ساز، فیلمساز ، نویسنده و فمینیست آمریکایی است که نامش بیش از هر چیز با کتاب معروف «سیاست جنسی» گره خورده که در 1970 چاپ کرده است. سیاست جنسی پایان نامه دکتری میلت در دانشگاه کلمبیا بود که مفاهیم و تفسیرهای جدیدی را به ادبیات جنبش زنان وارد کرد و بعدها مرجع بسیاری از فمینیستها شد.
میلت در ایران نامی آشناست؛ با این وجود، اثری از او ترجمه نشده است. تنها ترجمه از آثار میلت به فارسی بخشهای بسیار اندکی از سیاست جنسی با عنوان«مبانی ایدوئولوژیک، بیولوژیک، جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصادی و آموزشی و پرورشی تئوری سیاست جنسی» است که توسط سازمان زنان در تاریخ نامشخصی به چاپ رسیده است.
این نوشته تلاشی است برای بررسی اهم موضوعاتی که میلت به عنوان یک فمینیست موج دومی به آن توجه کرده است.
ادامه مطلب ...