گزارش جلسه ی پنجشنبه بیست و هفتم فروردین

روز پنجشنبه بیست و هفتم فروردین اولین جلسه ی سال جدید گروه مطالعات پنج برگزار شد.  طبق روال از سه تا پنج عصر. 

فروغ، پریسا، کاوه،غزال، مرید و من بودیم و یک عضو جدید به اسم فرزانه.  

اول جلسه اخبار این روزها ردو بدل شد و کمی درباره ی مطالبات زنان از رئیس جمهور آینده و فعالیت هایی که گروه های مختلف برای سر و سامان دادن به این مطالبات میکنند، صحبت کردیم. برنامه ی این هفته خواندن مقاله ی دکتر فاطمه صادقی با عنوان ” بررسی گفتار بهبود وضعیت زنان پس از انقلاب اسلامی“ بود. با طرح مسئله بحث را شروع کردیم و درباره ی نکات مهم و جالب مقاله از جمله تحت تاثیر گفتمان توسعه قرار گرفتن مسئله ی زنان و شاخص سازی برای بررسی وضعیت زنان،و این که تمییز دقیق این که افراد با جنبش زنان هستند یا بر آن کار دشواری است و کنش های اجتماعی پیامد های ناخواسته دارند، مفصل بحث کردیم.  

 

کتاب هفته ی بعد را هم در آخر جلسه انتخاب کردیم و قرار شد دو فصل اول کتاب ”بررسی ساختار نظام حقوقی خانواده در ایران “نوشته ی مهرانگیز کار رو بخونیم.

هشت مارس

اولین هشت مارسی که فهمیدم هشت مارسی هم وجود داره پنج سال پیش بود. اون موقع با رشادت پیشنهاد یکی از بچه ها رو برای چسبوندن پوسترهای روز جهانی زن به دیوارهای دانشکده، رد کردم. به یک دلیل خیلی ساده: کودک بودم و با بساطت خاص کودکان به دنیا نگاه می کردم. به نظرم ناله کردن از ”ستمی که به زن ها میره“ پذیرفتن تلویحی فرودستی بود و باز به نظرم همه ی ما انسان بودیم ... و لزومی نداشت به زن بودن خودمون تاکید اضافی بکنیم. گفتم که، بچه بودم.

اما امروز یعنی خیلی پیش از امروز متوجه شده ام که نه! گویا خیلی هم همه مون ”انسان“ نیستیم. یا اجازه اش رو پیدا نکرده ایم یا به سادگی توی کنش های متقابل بهمون فهمونده شده که انسان نیستیم یا با پنبه و خیلی چربدستانه سرمون رو بریده ان و خودمون هم اصلاّ نفهمیده ایم یا حداقلش اینه که مجبور بوده ایم برای اعاده ی انسانیتمون بجنگیم و این همه ی مسئله اس. در واقع” مسئله این است“:

ادامه مطلب ...

ترس و شهر

ترس از جنایت اعتماد به نفس زنان را کاهش داده و دسترسی آنها به فضای عمومی را محدود میکند. کاسکلا(1997) ترس زنان را بازتابی از ساختارهای قدرت جنسیتی جامعه ی بزرگتر می داند. او این دیدگاه را که ترسو بودن از خصایص زن بودن است را به چالش کشیده  و به پیروی از مسی معتقد است ” محدود کردن تحرک زنان چه در کاربری فضا و چه در کسب هویت ‏ٌوسیله ای برای زیر سلطه بردن آنها بوده است.“

ادامه مطلب ...

معرفی مختصر ویرجینیا وولف و اتاقی از آن خود

ویرجینیا وولف (1882 تا 1941) رمان نویس ، منتقد، ومقاله نویس در خانواده ای که کانون ادب و علم بود به دنیا آمد. پدرش لسلی ستیفن مردی ادیب و همسرش لئونارد وولف نویسنده ی کتاب هایی در سیاست و اقتصاد بود. ویرجینیا با خانواده ی بزرگانی چون چارلز داروین ، سیموندز،، لیتن ستراچی و جیمز راسل لوول (پدربزرگش) خویشاوندی داشت و عضو محفل نویسندگان ، هنرمندان و فیلسوفان مشهور به گروه بلومزبری نیز بود که نامدارانی چون لیتن ستراچی ، ا. م . فورستر، راجر فرای و برتراند راسل را در بر می گرفت.

رمان های وولف نمونه ی بسیار عالی شیوه ی تک گفتاری درونی و جریان سیال ذهن در آثار داستانی به شمار می روند. دو رمان اول او، سفر دور (1915) و شب و روز(1919) تا حدی سنتی و واقعگرا هستند. اتاق جاکوب (1922) سرآغاز سلسله رمان های اصیل و درخشان وولف بود. خانم دالووی(1925) به سوی فانوس دریایی (1927) (بهترین اثر وولف) اورلاندو(1928) خیزابها(1931) و سال ها(1937) از این سلسله اند. بهترین داستان های کوتاه وولف  در کتاب دوشنبه یا سه شنبه(1921) گرد آمده اند. او نویسنده ی مقالاتی در نقد ادبی و موضوعات دیگر نیز هست."آقای بنت و خانم براون"(1924) مقاله ای است در انتقاد از سه رمان نویس طبیعت گرا ( آرنولد بنت، گالزورثی و ولز) و "اتاقی از آن خود" (1929) مقاله ی دیگری است درباره ی وضع زنان و مشکلات یک زن هنرمند. وولف در پی یک بیماری روانی و پس از چند اقدام ناموفق در 28 مارس 1941 در لندن خود را در رودخانه غرق کرد. ( گویا توهمات شنیداری نیز داشته است) ( تاریخ ادبیات جهان ، باکنر تراویک / عربعلی رضایی ، جلد دوم ،  تهران ، فرزان روز،1373)

کتاب اتاقی از آن خود درباره ی زنان و داستان نویسی براساس دو سخنرانی ایراد شده در کمبریج در اکتبر 1928 نوشته شده است. این کتاب بر اساس استدلالی خوب و ساده بنا شده است: ناتوانی زنان،یک نوع ناتوانی اجتماعی و اقتصادی است. زن نویسنده ناچار است از دشواری های بزرگ، پیش داوری ها و خودخواهی های اقتصادی مردان جان به در ببرد. و کلید آزادی او ، کلید در اتاقی است که می تواند آن را اتاق خود بنامد و می تواند با همان آزادی و استقلال برادرانش در آن زندگی کند. این اسارت اقتصادی آدم ها را به خشم می آورد : خشم پر هیاهوی تحکم آمیز مرد را که بر ادعای برتری خود پا می فشارد و ابراز انزجار نق نقوی تیز زن را که برای دست یافتن به حقوق خود جیغ می زند. محصول هر دوی این ها ادبیات بد است. چون ادبیات- در این جا داستان- همدردی فراگیری را می طلبد که باید بر فراز احساسات هر دو جنس قرار گیردو آن ها را درک کند. هنرمند بزرگ باید دوجنسی باشد. ( ویرجینیا وولف( زندگینامه) ، کوئن تین بل /سهیلا بسکی، تهران، نیلوفر،1384)